علل نعمت به کافران و مصیبت به مومنان در دنیا

ساخت وبلاگ

اینکه کارهای خوب یا بد ما در نزول نعمت یا بلا موثر است طبق بسیاری از آیات قرآن شکی نیست:

  • وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ// و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏گشودیم، ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان‏] آنان را گرفتیم(اعراف/69)

  • فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ إِنَّهُ کاَنَ غَفَّارًا- یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکمُ مِّدْرَارًا - وَ یُمْدِدْکمُ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یجَعَل لَّکمُ‏ْ جَنَّاتٍ وَ یجَعَل لَّکمُ‏ْ أَنهْارًا// [نوح(ع) به پروردگار عرضه داشت] گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است. [تا] بر شما از آسمان بارانِ پى در پى فرستد. و شما را به اموال و پسران، یارى کند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد. (نوح/10-12)

  • ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللَّهُ شاکِراً عَلیماً // خدا چه نیازى به مجازات شما دارد اگر شکرگزارى کنید و ایمان آورید؟ خدا شکرگزار و آگاه است. (نساء/147).

 

اما سوالی که مطرح می شود این است که «چرا در برخی بلاد کُفر، در بسیاری موارد  وفور نعمت وجود دارد و با وجود گناهان بسیار خدا آنان را عذاب نمی کند؟» و یا اینکه «چرا مومنان در دنیا دچار عذاب و مصیبت می شوند؟»

نکته اول آنکه یک سری از مصیبت ها(بلایا- حوادث غیر مترقبه- بیماری‌ها و...) نتیجه مستقیم رفتار اشخاص و اراده آنان است؛ مراد ما در این نوشتار این قبیل مصیبت ها نیست. مثلا شخصی که در رانندگی بی احتیاطی می کند، اگر تصادف کند و جان خود را از دست دهد، کسی جز خود را نباید ملامت کند. چرا که نتیجه طبیعی عمل ارادی اوست!

نکته دوم اینکه تشخیص علت واقعی مصیبت و نعمت کار بسیار سختی است(مراد همان مصائب و نعمت هایی که از اراده انسان خارج است؛ مثلا بلایای طبیعی و زلزله، خشکسالی، سیل و...) و جز کسانی که خدا به آنان علم داده، کسی از علت حقیقی عذاب ها یا نعمت های غیر ارادی آگاه نیست.

نکته سوم اینکه ما نباید جامعه مومن را با جامعه کافر مقایسه کنیم، و برای نعمت ها و عذاب هایشان، دلیل واحدی بجوییم! طبق آیات قرآن در بسیاری موارد دلیل مصیبت و نعمت برای جامعه ایمانی با جامعه کافر متفاوت است و منشاء مختلفی دارد.

برخی از علل عذاب ها و مصیبتهای دنیوی برای مومنان:

  1. کفاره گناهان
  2. امتحان و رشد معنوی؛ یعنی پس از سربلند آمدن از آن عذاب(به وسیله صبر و شکر) و ارتقای معنوی یافتن
  3. تلنگر و بیدارباش و متنّبه شدن و بازگشت سریع به سوی خدا پس از برخی لغزش ها
  4. در نظر گرفتن پاداش آخرت و سرای جاودان برتر

برخی از علل نعمت های دنیوی برای کافران:

  1. سنت استدراج؛ یعنی خدا شخص کافر را غرق نعمت می‌کند و در واقع با این کار او را از رحمت خود دور کرده است تا هرگز به سوی خدا بازنگردد و به عیش و نوش و طغیان خود ادامه دهد و سپس از جایی که فکرش را نمی‌کند به سراغش می آید و او را در دنیا به عذاب سختی گرفتار می کند یا اینکه در آخرت کیفرش می دهد.
  2. از آنجایی که کفار دنیا را می‌خواهند، خدا هم دنیا را به آنان می‌دهد، ولی در آخرت نصیبی ندارند و بهره شان عذاب دوزخ است.
  3. اتمام حجت؛ تا فردای قیامت نگویند ما مستضعف و  بدبخت بودم و آن قدر در سختی و رنج بودیم که یافتن راه راست برایمان فراهم نبود!.
  4. غرق در نعمت شدن و افزایش گناهان و داشتن آخرتی سخت تر.

آیات مؤیّد:

وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ// هر مصیبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است که انجام داده‏اید، و بسیارى را نیز عفو مى‏کند(شوری/30)- مراد مصیبت‌های ارادی است.

مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ  وَ مَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ  وَ أَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا  وَ کَفَى‏ بِاللَّهِ شهَِیدًا//  (آرى،) آنچه از نیکیها به تو مى‏رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست. و ما تو را رسول براى مردم فرستادیم و گواهى خدا در این باره، کافى است! (نساء/79)- مراد مصیبت های ارادی است.

قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّى إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْدا / بگو: «کسى که در گمراهى است، باید خداوند به او مهلت دهد تا زمانى که وعده الهى را با چشم خود ببینند: یا عذاب (این دنیا)، یا (عذاب) قیامت! (آن روز) خواهند دانست چه کسى جایش بدتر، و لشکرش ناتوانتر است!» (75 مریم)

وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ // آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى‏دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏دهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها، عذاب خوارکننده‏اى (آماده شده) است! (آل عمران/ 178)

وَ لَوْ لَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَانِ لِبُیُوتهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیهَا یَظْهَرُونَ -وَ لِبُیُوتهِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَیهَا یَتَّکِونَ- وَ زُخْرُفًا  وَ إِن کُلُّ ذَالِکَ لَمَّا مَتَاعُ الحْیَوةِ الدُّنْیَا  وَ الاَخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ/ اگر قرار نبود که همه مردم امت واحد باشند(یعنی در قبال سعی و تلاش خود به میزانی نسبتاً برابر از مواهب طبیعی بهره مند شوند)، ما براى کسانى که به خداوند رحمان کافر مى‏شدند خانه‏هایى قرار مى‏دادیم با سقفهایى از نقره و نردبانهایى که از آن بالا روند، و براى خانه‏هایشان درها و تختهایى (زیبا و نقره‏اى) قرار مى‏دادیم که بر آن تکیه کنند و انواع زیورها(چرا که آنان تنها دنیا را می خواهند و ما نیز طبق رحمت خود این دنیا را بهشان به صورت کامل می دهیم، ولی قانون دنیا را به گونه ای قرار داده ایم که هرکس چه مومن و چه کافر در برار سعی و تلاشش بتواند از مواهب بهره مند شود) ولى تمام اینها بهره زندگى دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است! (زخرف/ 33-35)

وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْ ها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرینَ / هر کس پاداش دنیا را بخواهد (و در زندگى خود، در این راه گام بردارد،) از آن به او خواهیم داد و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مى‏دهیم و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. (آل عمران/ 145)

مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً - وَ مَنْ أَرَادَ الاْخِرَةَ وَ سَعَى‏ لهَا سَعْیَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا- کلاُ نُّمِدُّ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ  وَ مَا کاَنَ عَطَاءُ رَبِّکَ محْظُورًا- انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ  وَ لَلاْخِرَةُ أَکْبرَ دَرَجَاتٍ وَ أَکْبرَ تَفْضِیلًا (آن کس که (تنها) زندگى زودگذر (دنیا) را مى‏طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم- و به هر کس اراده کنیم- مى‏دهیم سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى‏سوزد در حالى که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است. و هر کس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد، آنانند که تلاش آنها مورد حق‏شناسى واقع خواهد شد. هر دو [دسته:] اینان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مى‏بخشیم، و عطاى پروردگارت [از کسى‏] منع شدنی نیست. ببین چگونه بعضى از آنان را بر بعضى دیگر برترى داده‏ایم، و قطعاً درجات آخرت و برترى آن بزرگتر و بیشتر است(اسراء/18-21)

وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ / و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، که به گروه‏هایى از آنان داده‏ایم، میفکن! اینها شکوفه‏هاى زندگى دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است! (طه/131)

حدیثی زیبا که این مسئله را روشن می کند:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلَامُ فرمود:

حضرت موسی(ع) یک برادر دینى داشت، که موسى او را دوست مى‏داشت و اکرام و احترامش مى‏نمود، روزى شخصى نزد وى آمد و گفت: (حاجت و مشکلى دارم) که علاقه‏مندم (در باره آن) با پادشاه ستمگر سخنى بگویید- آن ستمگر یکى از پادشاهان بنى اسرائیل بود-

آن دوست حضرت موسى عَلَیْهِ السَّلَامُ اظهار داشت: به خدا سوگند! او را نمى‏شناسم و تا کنون چیزى از او نخواسته‏ام.

آن شخص گفت: ضررى برایت نیست، شاید که خداوند عزیز به واسطه شما حاجت مرا بر آورده نماید.

پس قلب موسی(ع) رقیق گشت و به همراه او حرکت کرد- بدون آن که حضرت موسى نسبت به این جریان آگاه باشد- و بر آن پادشاه وارد شد؛ و چون پادشاه ایشان را دید، او را تجلیل کرد و کنار خود نشانید، سپس حاجت آن شخص را مطرح نمود و پادشاه آن را بر آورده کرد.

مدّتى نگذشت که پادشاه کشته شد و از دنیا رفت و اهل مملکت در تشییع جنازه‏اش شرکت کردند و در سوگ او بازار بسته شد.

از قضاى روزگار آن جوان- برادر حضرت موسى- نیز در همان روز وفات یافت؛ و (از خصوصیّات او این بود که) هرگاه وارد منزل خود مى‏شد درب خانه را مى‏بست و کسى به او دسترسى نداشت، فقط هر وقت حضرت موسى کارى با او مى‏داشت در را باز مى‏کرد وبر او وارد مى‏شد.

مدّت سه روز حضرت موسى او را فرموش کرد و چون روز چهارم بیادش افتاد خود را سر زنش کرد و گفت: سه روز است که برادرم را فراموش کرده‏ام، سپس آمد و در را گشود، چون وارد شد، او را مرده دید در حالتى که جانورانى بر بدن او حمله کرده و زیبایى‏هاى صورتش را نابود کرده‏اند.

چون او را با چنان حالت مشاهده نمود گفت: اى پروردگارا! مردم را بر جنازه دشمنت گرد آوردى، ولى دوستت را این چنین مرداندى و جانوران را بر او مسلّط کردى که زیبایى‏هاى صورتش را نابود کنند؟!

خداوند فرمود: اى موسى! دوست مؤمن من از این ستمگر حاجتى را در خواست کرد و او نیز حاجتش را بر آورده کرد، لذا اهل مملکتش بر جنازه او حضور یافته و بر او نماز خواندند تا مجازات کار خیرش باشد و چون از دنیا برود نزد من حسنه‏اى نداشته باشد که بخواهم پاداش دهم.

ولیکن بر این جوان مؤمن جانورانى را مسلّط نمودم تا زیبایى‏هاى صورتش را نابود کنند، به جهت مراجعه و در خواستش از ستمگرى که مورد رضایت من نبود، تا چون از دنیا مى‏رود دیگر گناهى برایش نزد من نماینده باشد.

کتاب المومن، مولف: حسین بن سعید کوفی اهوازی،  ص 17 و 18

فلسفه گریه بر سیدالشهداء (علیه السلام)...
ما را در سایت فلسفه گریه بر سیدالشهداء (علیه السلام) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1guilani1 بازدید : 163 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 23:11